دسته
کم ابوالفضل
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 4267
تعداد نوشته ها : 3
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
تعاریفی که از دیر باز برای شهر و روستا شده اند هنوز هم نتوانسته اند نظرصاحبان علم را به خود جذب کنند و بتوانند تعریفی جانع و در این حال مانع ارائه دهند.در این قسمت به تعاریفی که دراین زمینه از طرف دانشمندان شده است را می آوریم ودرانتها به بیان نظر خود خواهیم پرداخت:

 

برای مثال واگنر شهر را نقطه ی تمرکزامور بازرگانی می داند.ماکس سوردرتعریف خود از شهر ازجامعه شناسی مایه می گیرد و شهر را الگوی کاملی از زندگی اجتماعی می داند اجتماعی که از سینه ی جوامع روستای قدکشیده است. (اوشهر را همان روستای بزرگ شده می داند)

راتزل شهر را محل اجتماع دائمی انسانها ومساکن آنها می داند.

همانطور که از تعریف بالا برمی اید هر یک از اندیشمندان ازشهر تعاریفی متفاوت و مناسب با مکتبی که درآن رشد یافته اند می باشند ولی نه می توان آنها را بطور کامل رد و نه آنها را قبول کرد زیرا جامعیت و مانعیت در تعریف هیچ کدام مشاهده نمی شود.

همه به اتفاق معتقدیم که شهر و روستا موجودی زنده و دائم در حال رشد و یا زوال می باشند.(اما این سخن ما متفاوت از گفته های نظریه پردازان مکتب شیکاگو می باشد زیرا که اعتقاد برآن داریم که هیچ موقع نابودی صورت نمی گیرد بلکه تغییر چهره و تعویض کارکردی صورت می گیرد)شهر متولد می شود رشد می کند (ولی این رشد بسته به شرایط محیطی و انسانی متفاوت خواهد بود) کاربری ها درآن تغییر می یابد و در انتها شهر کارکرد آن نیز تغیر می کند .

باتوجه به مطالب ذکر شده چگونه می توان انتظار داشت از یک موجودی که دائم در حال تغییر و تحول است و چهره عوض می کند تعریفی واحد ودراین حال جامع و مانع داشت.

تنها دراین صورت می توان شهر و روستا را تعریف کرد و این تعاریف را نمی توان به دیگر مناطق جغرافیای تعمیم داد چون ویژگی اصلی محیط جغرافیای در ناهمگون بودن محیط ها می باشد

پس زمانی تعریف ما از شهر ویا روستا می تواند صحیح باشد که:

۱)تعریف انعطاف در زمان باشد

۲)تعریف با جغرافیای محیط یکسان باشد

۳)تعریف همزمان با محیط انسانی خود باشد

و...

 


دسته ها :
چهارشنبه بیست و سوم 11 1387
X